غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۷

در عهد تو و منست در هفت اقلیم

برخاستن امید و خون گشتن بیم

از جلوه چه ماند تا بسازند بهشت

از شعله چه ماند تا بتابند جحیم