غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴

در خورد تبر بود درختی که مراست

خاییده آتش ست رختی که مراست

بی آن که تو بدنام شوی می کشدم

ناسازتر از خوی تو بختی که مراست