اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۷

ساقی، چو چراغ سحرم زار و زبون

چشمم بعنایت تو بازست کنون

خیز از می کهنه روغنی کن به چراغ

دریاب و گر نه رفتم از دست برون