اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۳

اهلی که بود خاک ره درد کشان

کوته نظرش نه قدر دانست نه شان

ظاهر نشود ذره وش از پستی بخت

جز در نظر بلند خورشید و شان