اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۰۵

گر سر ننهم بجور دشمن چکنم؟

ور پای نیاورم بدامن چکنم؟

خورشید تو طالع است و من محرومم

طالع چو مدد نمیکند من چکنم؟