اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۲۳

گاهی ز اسیران جگر ریش بپرس

احوال مرا از همه کس بیش بپرس

آسوده چو گل ز زخم خارش چه غمست

این را ز برهنه پای درویش بپرس