اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۲۲

ای مست وصال یار از اغیار بترس

در روز فراغت از شب تا بترس

وز خنده شیرین گل از دست مرو

در نوش مبین ز نشتر خار بترس