اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳

تا نرگس مست یار در قهر منست

حقا که حیات و زندگی زهر منست

از مرهم وصل بهره ام نیست ولی

هر زخم ستم که هست از بهر منست