ذوق شراب انست، وقتی اگر بباشد
هر روز بامدادت، ذوقی دگر بباشد
بیخ مداومت را، روزی شجر بروید
شاخ مواظبت را، وقتی ثمر بباشد
استاد کیمیا را، بسیار سیم باید
در خاک تیره کردن، تا آن که زر بباشد
بسیار صبر باید، تا آن طبیب دل را
در کوی دردمندان، روزی گذر بباشد
عالم که عارفان را، گوید نظر بدوزید
گر یار ما ببیند، صاحب نظر بباشد
زیرا که پادشاهی، چون بقعهای بگیرد
بنیاد حکم اول، زیر و زبر بباشد
دیوانه را که گویی، هشیار باش و عاقل
بیم است کز نصیحت، دیوانهتر بباشد
بانگ سحر بر آمد، درویش را خبر شد
رطلی گرانش در ده، تا بی خبر بباشد
ساقی بیار جامی، مطرب بگوی چیزی
لب بر دهان نی نه، تا نیشکر بباشد
امروز قول سعدی، شیرین نمینماید
چون داستان شیرین، فردا سمر بباشد