اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲

درویش که از تلخی کام است جگر ریش

خرما چو بکامش برسد حب نبات است

لب تشنه چو در ورطه مرگ از عطش افتاد

آبی که ز مرگش برهاند آب حیات است