اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲۹

ما بنده حسنیم و گرفتار نگاهی

عالم بر ما یک جو و فردوس به کاهی

زنهار عنان ادب از کف منه ایشاه

کاینخانه عشقست چه رندی و چه شاهی

زنار پرستی کن و سررشته نگهدار

کز ترک وفا نیست بتر هیچ گناهی

کاریست غم عشق که هرچند برآید

حاصل نشود هیچ بجز ناله و آهی

اهلی که کند دعوی معشوقه پرستی

او را بجز از شاهدومی نیست گواهی