اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲۴

از رشگ رخت گر دل گل درد نکردی

گل در تب گرم این عرق سرد نکردی

گر عشق خریدار رخ زرد نبودی

اکسیر محبت رخ ما زرد نکردی

ایکاش نم از خون دلم خاک گرفتی

تا گرد تو خیل و سپهت گرد نکردی

گر آهوی چشم تو نبردی دلم از دست

مجنون صفتم از دو جهان فرد نکردی

دورست سگ کوی تو ار مردمی ارنه

شب عربده با عاشق شبگرد نکردی

اهلی سگ مرد ره عشقست بمردی

گر مرد نبودی سخن از مرد نکردی