تا کی ای رشک پری عالمی از غم بکشی
در غم آن منِ دلخسته به ماتم بکشی
مردم از دست تو تا چند ترا جور بود
نه که خوبی به تو دادند که آدم بکشی
گر به عیسینفسی جان بدهد باز لبت
جان من خلق جهان را به تو یک دم بکشی
چون همه عالم از انفاس تو جان یافتهاند
نیست کس را سخنی گر همه عالم بکشی
اهلی سوخته چون شمع چه کردست که تو
هم بسوزی ز غم خویشتن هم بکشی