اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲۹

چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم

چون سگان ریش کهن را بزبان تازه کنم

شوقم اندازه حسن تو ندارد ایمه

کی توانم که نظر بر تو به اندازه کنم

چشم بستم ز تو و عشق نه آنست که من

تکیه بر ملک دل از بستن دروازه کنم

گر تو ای تازه خط از زلف نبخشی تاری

نسخه جان پریشان بچه شیرازه کنم

اهلی از عشق چو بلبل نکنم ناله که من

عشقبازی نه پی شهرت و آوازه کنم