اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶۷

نگویی در پیت چونعاشقان هرجا نمیگردم

تو چندان عاشقان داری که من پیدا نمیگردم

هر آن عاقل که آهو چشمی او دید میداند

که من مجنون صفت بیهوده در صحرا نمیگردم

من از عشقت گدا گشتم ولی بر تو نبردم ره

از آن چونعاشقان جز بر در دلها نمیگردم

سر سوداییم دارد هوای کعبه وصلش

اگر سر میرود اهلی ازین دروا نمیگردم

سگ کوی توام جانا جفاها میکنی با من

چو میدانی که من دور از درت قطعا نمیگردم