اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶۲

گمره شدیم بسکه بره مست رفته ایم

یارب تو دست گیر که از دست رفته ایم

رفتیم از آستان تو در سجده حرم

با همت بلند عجب پست رفته ایم

پیوسته گشت سلسله ما بکوی دوست

از بس چو مور صف زده پیوست رفته ایم

یاران ز دام عشق گریزان چو ماهی اند

ما خود به اختیار درین شست رفته ایم

اهلی دل تو چاره مستی چه میکند

گو نیست شو که ما و تو از هست رفته ایم