شبهای هجر اگر چه دل ریش سوزدم
روز وصال باز جگر بیش سوزدم
این هم ز مهر نیست که چندان نظر کند
خواهد کزین نمک جگر ریش سوزدم
یارب چه حالتست که بیگانگان بمن
سوزند بیش از آنکه دل خویش سوزدم
زینگونه کز فغان نگذارم بخواب کس
ترسم که آه مردم درویش سوزدم
اهلی ز داغ عشق نسوزم که سوختن
خوشتر که طعنه های بد اندیش سوزدم