اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۳

طوفان کنم از اشک و رخ خاک بشویم

گرد غم و محنت ز جهان پاک بشویم

گر بحر سرشکم به فلک موج بر آرد

نقش ستم از صفحه افلاک بشویم

تا چند کشد زخم دلم محنت مرهم

وقتست که دست از دل صد چاک بشویم

دیوانگی عشق خرد گر نپسندد

نام خرد از دفتر ادراک بشویم

ساقی چو من از گرد ره آیم بدهم می

تا چهره بدان آب طربناک بشویم

اهلی اگر از گریه خون سیل بر آرم

کی راه امید از خس و خاشاک بشویم