از داغ می اگرچه در آتش چو لاله ام
باری چو لاله سوخته یک پیاله ام
من خود چه اختیار به می داشتی و جام
گر پیر ره پیاله نکردی حواله ام
پیری بسال نیست بمعنی بود یقین
پیرم من و مرید شراب دو ساله ام
شادم ز خوان وصل بسنگی که میخورم
یعنی سگ بتان نه ز بهر نواله ام
اهلی بگوش غیر فغانم کجا رسد
هم او که زخم زد شنود آه و ناله ام