اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۳

ای همچو گل شکفته و از گل شکفته تر

تا کی نهفته باشی و از من نهفته تر

بیدارتر ز دولت حسن تو چشم من

وز بخت من دو نرگس مست تو خفته تر

چندانکه سعی بیش کنم هست پیش تو

ناگفته بر حدیث من و نا شقته تر

فریاد ازین ستم که ز غارتگر غمم

شد خانه رفته و دلم از خانه رفته تر

اهلی بگوش یار رسان این سخن که هست

از در سفته گوهر نظم تو سفته تر