اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۱

مهرم چو میکشد مکش از شیوه های جور

آنرا که تاب لطف نباشد چه جای جور

صاحب هوس گدایی لطف از تو میکند

صاحب نظر ز شوق تو باشد گدای جور

کافر دلم نگشت مسلمان به شصت سال

با آنکه میکشد ز بتان منتهای جور

نقد وفا بخاک ره افتد ز دست غیر

با گنج عشق اگر نبود اژدهای جور

اهلی اگرچه مهر و وفا از بتان خوش است

جان میرسد بکعبه شوق از صفای جور