اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۸

خوبان سمن چهره ستم خوی نباشند

شیرین دهنان تلخ و ترش روی نباشند

خونریزی اگر کار بتان است بگوباش

باید که ستمکاره و بد خوی نباشند

زان آب صفت خاک نشینیم که خوبان

چون سرو بما زان طرف جوی نباشند

آنان که گرفتار سر زلف بتانند

دربند سر خود سر یک موی نباشند

تو کعبه مقصودی و در راه تو جانها

تا سعی بود جز بتک و پوی نباشند

اهلی سگ کوی تو شده عفو کنش زانک

آدم صفتان جز سگ این کوی نباشند