اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۶

ایمرغ آزاد از قفس پر بر دل افکاران مخند

شکرانه کز غم فارغی بر ما گرفتاران مخند

هرگز بپایت زین چمن خاری نرفت از دست غم

ای نوگل خندان من بر زخم غمخواران مخند

در سجده روی تو بت چین جبین ما کشد

سررشته تقدیر بین بر ما گنهکاران مخند

اندیشه کن از درد و غم شادی مکن بر روز ما

هان ای طبیب سنگدل بر درد بیماران مخند

پروانه سوزان از وفا خندان تو چون شمع از جفا

باری وفا گر نیستت بر ما وفادارن مخند

ای نوبهار عاشقان کز دیدنت گریم چو ابر

چون برق از چشمم مرو بر اشک چون باران مخند

گر غافلند این بی‌غمان اهلی تو باری عاشقی

بر ما گرانباران غم همچون سبکباران مخند