اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۱

گر درد خسته یی را درمان دهی چه باشد؟

کار شکسته یی را سامان دهی چه باشد؟

جایی که بیدلان را در کار تو زیان شد

گر تو به نیم خنده تاوان دهی چه باشد؟

چشم تو کار ما را سازد بیک کرشمه

گر اینقدر تو ما را فرمان دهی چه باشد؟

لب تشنه امیدیم ای ابر رحمت از تو

کشت امید ما را باران دهی چه باشد؟

آنجا که با حریفان می نوشی آشکارا

گر جرعه یی به اهلی پنهان دهی چه باشد؟