اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۹

هر کس که طاق ابروی او سجده گه کند

رویش ز قبله گردد اگر روبه مه کند

آن بت کسی که منکر من از نگاه اوست

دین و دلش ز دست برد تا نگه کند

گر شد گناه سجده همچون تو آدمی

حقا که گر فرشته بود این گنه کند

چشمت سواد دیده ما ساخت توتیا

اینها بود که خانه مردم سیه کند

بوسی طمع کند بکنایت ز لعل تو

اهلی که چون لبان تو را دیده وه کند