اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۱

جمعی که دل بهرزه پریشان نکرده اند

هرگز نظر بعالم ویران نکرده اند

هد هد چه عرض تاج دهد زانکه بلبلان

پروای تخت و تاج سلیمان نکرده اند

تا بوده اند اهل نظر زخم خورده اند

ما را درین معامله ترخان نکرده اند

آسان ترست عیش فقیر از غنی ولی

این مشکلی است بر همه آسان نکرده اند

آنان که عیب اهلی و زنار او کنند

گویا هنوز سر بگریبان نکرده اند