اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۲

دلا، خار ستم از پا برون خواهد شدن وقت است

غمی کز دل نشد هرگز کنون خواهد شدن وقت است

خزان غم ورق گرداند و بوی نوبهار آمد

رخ زردم ز شادی لاله گون خواهد شدن وقت است

گذشت آن خشکسان غم مریز ای دیده سیل خون

که آب چشم از شادی برون خواهد شدن وقت است

بدین بخت نگون اهلی قیامت کم کن از گریه

که طاق آسمان زین غم نگون خواهد شدن وقت است