اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶

اگرچه خانه خرابی زباده ای ساقی است

خراب جام شرابیم تا دمی باقی است

ز شوق روی تو خورشید را اشعه نور

بصد هزار زبان در حدیث مشتاقی است

مرا نیاز درونی ز صدق دل با تست

که زهد ظاهر یاران طریق زراقی است

ببر تو این دل زارم گر آدمی زادی

نه آدمی صفتی در فرشته اخلاقی است

خموش اهلی ازین درس و توبه و تقوی

که بخت ما و تو موقوف صحبت ساقی است