اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷

ای که چون چشم خوشت نرگس مخموری نیست

در گلستان جهان به ز تو منظوری نیست

نقش روی تو چو بر تخته کشد شاگردی

تخته گر بر سر استاد زند دوری نیست

صحبت آراسته شد شمع رخ ساقی کو

زان که در صحبت ما بی‌رخ او نوری نیست

پیش ما غنچه مستور و گل مست یکی‌ست

نزد صاحب‌نظران مستی و مستوری نیست

عاشقان از می وصلت همه مستند مدام

به جز از اهلی دل‌سوخته مخموری نیست