جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۱

افسوس که شد به دل بهارت به خزان

مغلوب جنود کفر گردید ایمان

عزم سفری ز کشور دل دارد

حسن تو ز خظ برزده دامن به میان