جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۸

با چشم تو آن را که سر و کار بود

در مخمصهٔ عجب گرفتار بود

از یک نگهت جان به سلامت نبرد

هر چند که دلداده جگردار بود