جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱

جویا! دیدی که آن نگار بی‌درد

هرگز به محبت دل ما شاد نکرد

گرمی ز دل سخت بتان چشم مدار

زنهار مکوب بیش از این آهن سرد