جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸

تا چند ز معشوق بمانی به حجاب

از خویش دمی برآی یعنی ز نقاب

شد هستی ما حجاب ما در ره عشق

خود پردهٔ خود شدیم چوم چشم حباب