جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۰

از وصال مایوس است این دلی که من دارم

او بهشت و طاووس است این دلی که من دارم

قرمزی گل رویی برده صبر و آرامم

در فرنگ محبوس است این دلی که من دارم