جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۶

چنان ز زشتی کردار خود خجل شده ام

که غرق آب و عرق گشته مشت گل شده ام

چنان به خویش فرو رفته ام که پنداری

چو غنچه گوی گریبان چاک دل شده ام