جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۵

آمدی مستانه و گل گل طرب دارد بهار

خندها از غنچهٔ گل زیر لب دارد بهار

تا زشور خنده رنگ قهقهه گلها که ریخت؟

دیدهٔ بد دور طوفان عجب دارد بهار

پرورش در دامن آب و هوای خلد یافت

هم حسب دارد بهار و هم نسب دارد بهار

چهره اش برگ گل و خار کبودش یاسمن

جلوهٔ لیلی نژادان عرب دارد بهار