جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۱

رنگ حسن گل رخان هند را چون ریختند

پرتو مهتاب در پرویزن گل بیختند

می تواند گردهٔ رنگ بناگوشت شود

با شمیم گل هوای صبح را آمیختند

داد ازین دشمن مروت دوستان جویا که باز

رشتهٔ پیمان و الفت را ز هم بگسیختند