کمندانداز شوخی همچو آن گیسو نمیباشد
مسیحا معجزی مانند لعل او نمیباشد
به ایمایی دل آهونگاهان میشود صیدش
کمانداری دگر مانند آن ابرو نمیباشد
به راه عشق رفتم با توان ناتوانیها
که پای رفتن این راه جز زانو نمیباشد
به خود در جنگ بدخویی ز خود رم کرده آهویی
نمیباشد چو چشم او چو چشم او نمیباشد
ستمگر بیوفایی سنگدل ناآشنا شوخی
مروت دشمنی جویا چو آن بدخو نمیباشد