جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸

احمد مرسل که عالم جمله در تسخیر اوست

ممکنات از حلقه های چرخ در زنجیر اوست

قاضی باز و کبوتر، غازی دلدل سوار

تا قیامت برق در کار رم از شمشیر اوست

بضعهٔ خیرالبشر کدبانوی دنیا و دین

آنکه نور چشم احمد، شبر و شبیر اوست

سرور دنیا و دین زین العباد و باقرند

آنگهی صادق که عالم روشن از تنویر اوست

آسمان جاه نور دیدهٔ موسی علی

آنکه آرام زمین در سایهٔ توقیر اوست

تاج عصمت بر نقی زیبا بود بعد از تقی

آنکه نظم کار عالم بستهٔ تدبیر اوست

عسکری باشد امام اهل حق بعد از تقی

آنکه نه قوس فلک در قبضهٔ تسخیر اوست

پیر گردون را مرید خود نمی گیرد ز عار

هر که جویا قایم آل محمد پیر اوست