نشئهٔ می مایهٔ صد درد سر باشد مرا
دور ساغر بی تو گرداب خطر باشد مرا
سرگردان دارد خمار باده ام از زندگی
آسمان چون کوه بر بالای سر باشد مرا
نیستم مانند بلبل هرزه گرد هر چمن
باغها طاؤس سان از بال و پر باشد مرا
زندگی بی جلوهٔ نازک میانان مشکل است
رشته جان بستهٔ موی کمر باشد مرا
نقش بر آب است اساس هستی من چون حباب
تکیه بر سیلاب اشک چشم تر باشد مرا
گریهٔ بیتاب عشقم خالی از دردی نمی ام
نالهٔ بی طاقت هجرم اثر باشد مرا
طینت پاک است جویا لازم اهل سخن
آب شمشیر زبان آب گهر باشد مرا