سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶

بر هرچه نگاه کردم اسباب غم است

چیزی که ازو دلم شود شاد، کم است

ما را به وصال او چه جای شادی ست

در کشتن شمع، صبح تیغ دو دم است