ای سرو همچو سایه دوان در قفای تو
حسرت بهار را به خزان حنای تو
خوبان به دیده بستر راحت فکنده اند
از مخمل دوخوابه ی مژگان برای تو!
ماند به سبحه، بس که پی وعده ی وصال
خوبان گره زدند به بند قبای تو
عمرت دراز باد که خاک مزار ما
دارد دری به خلد ز هر نقش پای تو
همواره طعنه می شنوی از برای من
ای دوست چون سلیم بمیرم برای تو!