سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲

آن رفته که بود دل بدو مشغولم

وافکنده به شمشیر جفا مقتولم

بازآمد و آن رونق پارینش نیست

خط خویشتن آورد که من معزولم