سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۹

شب چو وصف رخش کنم به رفیق

صبح از مهر می کند تصدیق

همه شب تا به صبح، ای زاهد

می کشی جام می، زهی توفیق

آب لعل است و آتش یاقوت

جوهر عقل را میی چو عقیق

بس که گریان روم به وادی شوق

منزل از من تراست و راه و طریق

عشق را شرط نیست رعنایی

همچو مصحف به خط نستعلیق

بی پیاله مرو سلیم به باغ

گفته اند الرفیق ثم طریق