زین گلستان تا قیامت، جوش بلبل کم مباد
چون پیمبر سایه ی ابر از سر گل کم مباد
همچو طوطی خرمی پرورده ی این گلشن است
بیضه ی شبنم ز زیر بال بلبل کم مباد
بلبل و پروانه را چشم از فروغش روشن است
از چراغ لاله ی او، روغن گل کم مباد
هرکه خواهد کم کند یک مو ز زلف سنبلش
سایه ی شمشیرش از سر همچو کاکل کم مباد
تا قیامت می کشان این گلستان را سلیم
گردش پیمانه چون دور تسلسل کم مباد