چو می فروش به مینا شراب ناب کند
اشاره ای ز تنک ظرفی شراب کند
بهار رفت، چه شد جام می که می خواهد
شراب از پی گل، پای در رکاب کند
هلاک مشرب صیاد دام بر دوشم
که جای گل ز چمن بلبل انتخاب کند
در آفتاب مرا سوخت انتظار کسی
که شب به سایه ی گل، سیر ماهتاب کند
شعار دور فلک از سلیم اگر پرسی
چو آفتاب به انگشت خود حساب کند