همچو مرغ از دست من پیمانهٔ مل میپرد
دامن گل از کفم چون بال بلبل میپرد
سیر و پروازش اگر آشفته باشد دور نیست
عندلیب این چمن بر بال سنبل میپرد
دام صحبت تشنگان افکندهاند آنجا، ولی
موج چون مرغابی آزاد از سر پل میپرد
زحمت خود میدهد هرکس دل آزاری کند
چوب گل ما میخوریم و ناخن گل میپرد
سربهسر گشتم سواد هند را، اکنون سلیم
مرغ روحم در هوای سیر کابل میپرد