سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۱

آن خال حسن که دیدمی خالی شد

وان لعبت با جمال جمالی شد

چال زنخش که جان درو می‌آسود

تا ریش برآورد سیه چالی شد