سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۶

گر دست تو در خون روانم باشد

مندیش که آن دم غم جانم باشد

گویم چه گناه از من مسکین آمد

کو خسته شد از من غم آنم باشد