گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سوزنی سمرقندی

در ضمیرم بدی هوای امیر

وانکه باشم ثنا سرای وزیر

نشد اندیشه ضمیرم کم

خواجه را یافتم وزیر و امیر

بوزارت نشسته خوشدل و شاد

وز امارت نگشته عزل پذیر

شاه میران نظام دولت و دین

عالم عادل کریم کبیر

آنکه خورشید عدل و فضل ویست

نور گسترده بر کبیر و صغیر

در نیاید بچشم همت او

ملک و ملک جهان قلیل و کثیر

رأی و تدبیر ملک آرایش

نبود جز موافق تقدیر

آیت فضل و رحمتت از حق

که بجز حق نداندش تفسیر

دیده ملک و ملک دارانرا

دارد از تیره دل دوات قریر

صورت عقل را بدارالملک

بصریر قلم کند تصویر

از وزیران مشرق و مغرب

بصریر قلم گرفت سریر

خط او پیش دیده اکمه

گر بداری شود بدیهه بصیر

بجز انصاف و عدل شفقت و رحم

فکرتی در نیایدش بضمیر

عدل او ناخن ستم از گوش

برکشد همچو موی راز خمیر

در جهان با کف عطاده او

همچو سیمرغ و کیمیاست فقیر

در سرای وزارتش کم و بیش

کیمیا در نگنجد و تزویر

همچو مظلوم باشد از ظالم

ظلم از دست عدل او بنفیر

هرکه بیند خیال او در خواب

باشدش فر و فرخی تعبیر

وان کز او هیچ برنگیرد چشم

چه بود هم برین نسق میگیر

نظرش نور دیده افزاید

زانکه صدریست بی عدیل و نظیر

ای نظیر تو جز تو نی بجهان

بجوانی بخت و دولت پیر

سوزنی پیر گشت و در پیری

گشت در خدمت تو با تقصیر

گر تغیرپذیر شد سخنش

نپذیرد عقیدتش تغییر

تا سپهر سریع دورانراست

سیر شمس مضی ء و بدر منیر

تا دم صور از آفت ایام

ملکت حافظ و معین و نصیر

شمس و بدر بقات را بادا

جاودان بر سپهر جاه مسیر